سلام مهربونم..
سلام بهونم..
میخوام بهت یه رازی بگم
شاید هم یه اعتراف....!!
نهال کوچکی که بی خبر تو دلم کاشتی
الان تو تمومه رگام ریشه کرده
وجودت شده بهونه واسه موندن
پس بهم بگو ....اگه میخوای جا بزنی
تا بیشتر از این مبتلا نشم
بهانیی نیست برای ماندن.. شعری نیست برای خواندن ..عشق ای نیست برای زیستن.. هدفی نیست برای زندگی
پس کجا رفت زندگی که وعده داده شد؟آمدیم تا عاشق شویم آمدیم تا زیبا باشیم زیبا ببینیم پس کجاست زیبایی؟
کجاست عشق؟.. کجا رفت یک رنگی ؟..چه آمد بر سر ما ؟..با خود چه کردیم روزی که عشق فروشی شد چه کسی گریست
چه کسی فریاد براورد؟.. من عشق را یافتم اری یافتمش عشق را در چشمانه کودکی دیدم که
مادرش راعاشقانه میبوسید اری من عشق را فقط در چشمان او دیدم