خیلی وقت که ننوشتم...حتی حسش را  هم نداشتم....مدتی میشه که دلم تنگه.. چشمام هوای گریه داره... کشتی ارزوهام خیلی وقته به گل نشسته...با این حال هنوز زندم

نشاطت جاودان باد
که من در حسرت یک لحظه ارامش ..
تمام جاده را تا انتها رفتم
نظرات 3 + ارسال نظر
مهرداد جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:25 ق.ظ http://mm0a.persianblog.com

روزمرگی...خیلی سخته..همین

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:58 ب.ظ http://jazireh.blogsky.com

سلام. بلاگت رو خوندم. راستش یه حسی بهم می گه که بلاگ نویسی آدمو غمگین می کنه تا حدودی! قبول نداری؟ البته دلایلی داره که تقریبا هممون می دونیم! خوش باشی.

بهروز دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:00 ب.ظ

chera akhe ghamgini bia khodam booset konam shad shi :D darsat yadet nareh ;)
dostdaret behi_noki :X:X:X:X:X:X:X:X:X:X:X:X

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد