حالم خرابه حسه تنفر تمام وجودمو گرفته از این همه آدمهای دروغگو متنفرم...از این پسر متنفرم از آدمهای خودخواهی مثل اون متنفرم.... داره می ره ایران زن عقدیشو بیاره اما با پررویی تمام داره دوست دخترشو قسم میده که بهش خیانت نکنه و  همیشه باهاش بمونه از شنیدن حرفهاش و منطقش داره حالم به هم می خوره ....حالم بده.... 

و من
 روزی خواهم رفت
به جایی دور
جایی دورتر از بایدها و نبایدها
جایی دورتر از خواستن ها و نخواستن ها
و میان آب و آیینه و ماه
پنهان خواهم شد!!


پ.ن:نگران من نباش آره با تو هستم که می یای این جا و ...... اتفاق خواصی نیفتاده فقط یک خورده مصرف قلیونم رفته بالا.... اینها هم اثراتشه.... راستی نصیحتم نکنید چون چندتا ماهر شو دارم..اما واسه این دوست من دعا کنید که این عشق مسخره از سرش بیفته

عشق

 بعضی آدمهارو انگار هیچ وقت نمی شه فراموش کرد....کاش توی ذهن اونها هم می شد واسه همیشه موندگار بشی همون طوری که توی ذهن تو موندگار می مونن  
 

 تا چند  می شود

 از آسمان  برید  افق  را

  از ساقه  برگ  را

  از قلب  عشق  را

  از من  تو را      تو  را ؟
                                                                       

تولدم مبارک

این هم از تولد من و وبلاگ خوشگلم امروز یک دخمل لوس به دخملای دیگه از نوع لوسیش اضافه شد ... پریشب یک تولد کوچولو گرفتیم دوست داشتم عکس کیکم رو می ذاشتم تو  وبلاگ اما تا کیک رو دیدم نظرم برگشت و کلی زدحال خوردم شما هم بودید زدحال می خوردید روی کیکم نوشته بود >>> گلفا جان تولدت مبارک<<< اخه نمی دونم چرا همه با اسم من مشکل دارن... خوب این هم یک سال دیگه واسه من و وبلاگم... تولد وبلاگ خوشگلم و دوست همیشه پایدارم مبارک .
مرسی اتی جونم  ممنون از دوست خوب و مهربونم آرش مرسی از همه بابت کارت های خوشگلتون کادوهای دوست داشتنی تون و در اخر مرسی از دوست خوبم بهروز  واسه تبریکش و حرفاش....  

بی مرام

معرفت درگرانیست به هر کس ندهند      پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند   

و به قول فرید
از اینجا برو. دیگر برنگرد. تو آلودگی هوای عشق منی.
از اینجا برو ,تا هوای صاف عشق را تنفس کنم.
با هرنام و در هر کسوتی که بیایی
تو را دیگر راهی به اینجا نیست.
نه بدینجا,و نه به حرم پاک و بی آلایش قلبم

اره برو حیف تنفر که بخوام ازت متنفر باشم..!!

برای زنان دردکشیده ای که بغضشان را فرو خوردندو....

من یک زنم
من زنم ، زنی از جنس حوا
حوا اولین من بود ،
حوا آغاز رنج من بود ،
حوا گناهکارترین من بود.
اولین گناهش این بود که از پهلوی یک مرد زاده شد ،
تا برای همیشه از آن مرد باشد ،
چرا پذیرفت؟!!چرا؟
او خود را به دست مرد سپرد ،
به دست هوسهای مرد
آغوش اورا تکیه گاه خود دانست
او تسلیم شد.
تسلیم نفسها
وشیفته بازوان قدرتمند مردانه مرد شد.
او زن شد.


حوا گناهکارترین من بود وقتی تسلیم بوسه ها و نوازشهای مردی از تبار خدایان شد.
حوا گناهکارترین من بودوقتی که پذیرفت عاشق باشد ، مادر باشد ،
مادری داغدار که شاهد اولین خشونت مردانه پسرانش بود.
همان خشونتی که به جرم نداشتنش زن شد.


حوا گناهکارترین من بود
چون او نتوانست تهمت رانده شدن از بهشت را از خود پاک کند
حوا اولین وسوسه تاریخ شد.
حوا گناهکارترین من بود
چون یاد گرفت صبور باشد
چون یاد گرفت سکوت کند
چون یاد گرفت مهربان باشد
چون یاد گرفت ببخشد
چون یاد گرفت دوست داشته باشد
چون یاد گرفت آرام آرام اشک بریزد
چون یاد گرفت عشق را بیافریند
چون یاد گرفت امیدی برای مرد باشد
چون یاد گرفت همچون گلبرگ گل شکننده باشد و
همچون کوه پر توان
چون یاد گرفت عاشقانه مادر باشد
چون یاد گرفت زن باشد

زن بودن یعنی خدمت
یعنی مظلوم
یعنی اسارت
یعنی سکوت
یعنی احساس
یعنی اشک
یعنی تهمت
یعنی ضعیف
یعنی وظیفه
یعنی جدایی
یعنی رنج
یعنی زندگی همیشه در بند
بندی از جنس عشق مردانه...

حوا اولین من بود
آخرین من کیست؟آخرین من کیست؟
آخرین زن این دنیا ،
آخرین جنس لطیف ،
آخرین زخم خورده ،
آخرین گناهکار بشریت به جرم زن بودن،
آخرین احساس بی پایان،
آخرین بدن پر تمنا ،
آخرین مادر مهربان ،
آخرین اسیر تاریخ بشریت.                    
آخرین زن وفادار
زنی عاشق برای یک مرد

حوا اولین من بود ، آخرین من کیست؟


من زنم
من زنم ، زنی از جنس حوا
زنی گناهکار مانند حوا
زنی تنها مانند تنهاییهای حوا
زنی خسته از زن بودن
زنی با عطش مهربانی
زنی اسیر وسوسه های مردانه.
زنی با چشمانی از ایمان
زنی شیفته عاشق شدن

من زنم
من گناهکارم