حالم خرابه حسه تنفر تمام وجودمو گرفته از این همه آدمهای دروغگو متنفرم...از این پسر متنفرم از آدمهای خودخواهی مثل اون متنفرم.... داره می ره ایران زن عقدیشو بیاره اما با پررویی تمام داره دوست دخترشو قسم میده که بهش خیانت نکنه و همیشه باهاش بمونه از شنیدن حرفهاش و منطقش داره حالم به هم می خوره ....حالم بده....
و من
روزی خواهم رفت
به جایی دور
جایی دورتر از بایدها و نبایدها
جایی دورتر از خواستن ها و نخواستن ها
و میان آب و آیینه و ماه
پنهان خواهم شد!!
پ.ن:نگران من نباش آره با تو هستم که می یای این جا و ...... اتفاق خواصی نیفتاده فقط یک خورده مصرف قلیونم رفته بالا.... اینها هم اثراتشه.... راستی نصیحتم نکنید چون چندتا ماهر شو دارم..اما واسه این دوست من دعا کنید که این عشق مسخره از سرش بیفته
دنیا ، به جای آنکه وحشتناک باشد ، رقت برانگیز است .
و من دردها را به گوشه ی برهنگی ام سنجاق میکنم .
هوا سرد است ، وبرهنگی من نازک
دردها گرمند ، و برهنگی من نازک
دردها گرمند ، مثل سری که از مستی روی زانوان می افتد
مثل کسی که میگرید ...
و برهنگی من نازک
و برهنگی من نازک
برهنگی من نازک .
دنیا ، به جای آنکه دردناک باشد ، رقت برانگیز است .
دردها را زیر پوستم میکارم
و باد ، سبزشان میکند لای حفره های نازک پوستم
حفره های نازک پوستم
حفره های نازک پوستم
حفره های نازک .
kheili bloget nazi dari sheratam nazan
اگر دیدی بهار من خزان شد
اگردیدی که اشک من روان شد
اگر دیدی نماند از من نشانی
برفتم از دیار تو زمانی
بدان آخر رسیده بود کارم
وفا از من بریده بود یارم
که کار عاشقان دیگر دروغ است
کلاس بیوفاییها شلوغ است
برای دوستی جایی نمانده
عداوت را کسی از دل نرانده