دیگه هر روز داره واسم کم رنگ و کم رنگتر میشه انگار هیچ وقت نبوده می دونم اگه بفهمه احساسم و نسبت به خودش خیلی ناراحت میشه و کلی غصه می خوره..شاید هم اشتباه می کنم.. فقط این رو می دونم این کینه ای که توی دلم گذاشته با هیچی پاک نمی شه هر چی که سعی کردم فراموش کنم انگار نمی شه.. اون روز چه شادی بهم دست داد وقتی که صداتو بعد از مدت ها شنیدم اما حیف انگار باز برق گرفتت نمی دونم. انگار واقعا این دفعه ازت بدم اومده می دونی دلم خیلی داره واست می سوزه اخه می شنوم که چطوری تنها شدی  خیلی بد شدم نه؟؟چون زیر این حس دلسوزی چیزی هست که هیچ وقت تو زندگیم این طوری حسش نکرده بودم خوشحالم خیلی هم خوشحالم.. خوشحالم که تنها     شدی ببین چه سنگ دل شدم این اخلاق هارو از خودت به ارث بردم راستی تو هم خوشحال بودی وقتی ما داشتیم زجر می کشیدیم؟؟ اره می دونم خوشحال بودی وگرنه یک کاری می کردی اما حالا که دیگه همه چیز تموم شده و تازه داریم به آرامش می رسیم پیدات شده طلب عفو و بخشش می کنی؟؟ می دونی دلم ازت صاف نمیشه نه فقط دل من دل هیچ کس اینجا ازت صاف نیست و نمی شه.

گویند هر پدر هست تکیه گاه فرزند
افسوس که ندیدم چنین تکیه گاهی
از پدر نیست به یادم لطفی
لطف او بود فقط بی مهری
کنون ای سنگ دل پدر
نمی پرسی حال فرزند؟
که آیا مردست یا زندست
که چه می کند در غربت؟

نظرات 7 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 02:43 ب.ظ http://yohahahaha.blogsky.com

سلام حال شما خوبه.
وبلاگ جالبی دارین.
من یه سوال تو وبلاگم مطرح کردم.لطفا اون رو بم جواب بدین.
مرسی

سکوت سرد پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 02:51 ب.ظ http://sokootesard.persianblog.com

در ازدحام ذهنم همهمه ای ست ، رگباری ست از سکوت...آشفته میبارد از سمت هر درد ...و ناله ام تا انتهای جهان میدود از سرزمینی سرگردان که خورشیدهای گریزانش آوازهای ترم را سوزانده است...

آرش پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:37 ب.ظ http://lonely-tree.blogspot.com

سلام گلسا این مطلبت رو خوندم خیلی متاءسر شدم جداْ..
------------------------------------------------------------------
این قلب من است که فرو می ریزد یا دیوارهای پوسیدهء هستی ؟

اندوه صدای توست که بر باد میکوبد یا زوزه های دردناک فاصله ؟

شاید صدای قلب ماست که فرو ریخت

وقتی که فهمیدیم دیگر مــا نیست

تا زیر آن آسمان دیوانه به لبخندی مهمان شود



خورشید زیر آوار شکسته است

و ما برای رسیدن چه راه درازی آمده ایم



بی جاده ...

بی چراغ ..

انگشتان سرد تنهایی در ساکت درون موسیقی انتظار می نوازند

تلـــخ

تلخ

تنـهـــا

تلخ

تلــــخ

تنها

تـــــو نیستی ...

منی ست ..

کوچه ای ست ...

صدایی ست ..

حرفی ست ...

نوازشی ست ..

آغوشی ست ..

که باید از آن رفت ...

می دانم

برای دوست داشته شدن آمده ایم

پس میگریزم

می روم سرگردان

ادامه میدهم ، به مایی که تنها برای من و توست ...

و فریادم را شکلی از شعر می تراشم

به سان جواهرسازی دیوانه



خسته ایم

راه گم کرده ایم

ت

و

ن ی س ت ی ....

اما باز این دست توست که از زیر لایه های نیستی به من سلام می دهد

نگاه کن

راه را نشانم می دهد !

آتنا پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:57 ب.ظ http://faryade-ashegh.persianblog.com

سلام گلسا جونم...چی شده خامومی؟‌:( یه حدسهایی زدم... درک میکنم عزیزم.... اونم با من همین کارو کرد..

ایمان پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:29 ب.ظ http://7day.blogsky.com

سلام
خوبی همسایه امید وارم که بتونی به سلامت این مرحله رو رد کنی میدونم چی میگی چون منهم یه بار که خیلی زیاد هم هست تجربش کردم اما خوب من دوست های خوبی دارم امید وارم که شما هم مثل من دوستان خوبی داشته باشی

امید عرب جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:45 ق.ظ http://www.tur2.com

سلام دوست من در حال وبگردی بودم که با وبلاگ شما آشنا شدم . تبریک میگم وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت میکنم.

علی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 09:10 ق.ظ

سلام
حالت خوبه
نبودی یه مدت؟
خوب حالا که اومده و معذرت خواهی کرده پس ببخشینش
خداکریمه شاید دوباره اوقات خوشتون شروع بشه
به همه سلام برسون
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد