۱

 این منم و آغاز فصلی تازه و هیجان احساسی جدید بوی عید میدهم بوی بهار.

فرشته ی در بند

دیشب مرحم قلبی بودم.. قلب یک فرشته که آرام آرام می بارید.. مرحم بغضی که بعد از سالها تکه تکه آب میشد. کاش کلمه ای بود یا واژه ای برای تسلی دادن قلبی بی تاب. واژه هایم را گم کرده ام یا قلب مهربانم را؟ صدایش بوی تنهایی میداد چقدر چشمانش  نا امید است لعنت بر این سکوت که من را به یاد تو می اندازد. لعنت بر این شبهای سرگردانی.. لعنت بر فرشته ی بال سوخته ای که به من پناه آورده اما من جر سکوت حرفی ندارم برای گفتن و فرشته باز ادمه میدهد... به من نگاه میکرد اما مرا نمیدید.... صدایم را میشنید ولی اعتنا نمیکرد.... دستهایم در دستش بود ولی احساسش نمیکرد.. اما من در تکاپو که چه کنم که جذاب تر شوم چه کنم که گیرا تر شوم... و من بر سادگی فرشته در دل میخندم  و من برای فرشته دعا میکنم.. و من چقدر بی رحمم.

بغض

و من باز در خود فرو میروم................چشمهایی پر از اشک.. دردی که جرات گفتنش نیست...حس بد انتقام...خستگی.. زجر بخشش.. چشمانی پر از خواهش برای فرصتی دوباره... وسوسه با تو بودن... راه رفتن با خدا... جای خالی چیزی...حرفهای تمام نشدنی.. سکوت.

 

 

Open the eyes of my heart Lord I want to see You

Lord Jesus, please help me to receive the father’s love and live only

 in the light of that love Thank you for loving me before I could ever have understood what it meant to love you

Here I am to worship
Here I am to bow down
Here I am to say that you're my God
You're altogether lovely,
Altogether worthy
Altogether wonderful to me
So Here I am to worship
Here I am to bow down
Here I am to say that you're my God

پ.ن.

 مرسی ناشناس عزیز فکر کردم حتی خدا هم فراموشم کرده آره هرجا که روح خداست آنجا آزادیست.