بغض

و من باز در خود فرو میروم................چشمهایی پر از اشک.. دردی که جرات گفتنش نیست...حس بد انتقام...خستگی.. زجر بخشش.. چشمانی پر از خواهش برای فرصتی دوباره... وسوسه با تو بودن... راه رفتن با خدا... جای خالی چیزی...حرفهای تمام نشدنی.. سکوت.

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ق.ظ http://tarikh.persiangig.com

سلام. من به شما لینک دادم. اگه ممکنه لینک منو اضافه کنید
عنوان سایت: گاهشمار تاریخ ایران و جهان
آدرس: http://tarikh.persiangig.com

مهر چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:42 ق.ظ

کاش پیشت بودم واسم در دل میکردی.
روزی که تصمیم گرفتی بدون اون باشی و یادته؟ یادت بیاد آزارهاشو. دختر خوبم نبودن اون مدتهاست که برای تو عادت شده راستش و بگو دلت از کجا پره؟

مهر چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:44 ق.ظ

من که باورم نمیشه. خوب دیر یا زود این اتفاق میفتاد باید میدونستی. از این متعجبم که چرا تو رو این همه به هم ریخته؟

مهر چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:45 ق.ظ

نمیتونی بیای یاهو؟ بابا هنوز آدی درست نکردی؟ من م س ن ندارم میدونی که.

مهر چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ق.ظ

نمیخوام نظرهات پر بشه ایمیل میدم بهت.
نمیخوام اینطوری ببینمت. میدونی که خدا چی از تو میخواد تو راه درستی و انتخاب کردی در انتخابت هیج وقت شک نکن.
دوستت دارم.

ناشناس چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ب.ظ

سکوت دردناک است . اما در سکوت است که همه چیز شکل مى گیرد و در زندگى ما لحظه هایى هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد . درون هر چیز ، در اعماق هستى ، نیرویى هست که چیزى را مى بیند و مى شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم . هر آن چه
امروز هستیم ، از سکوت دیروز زاده شده است .

عشقی تازه در قلبم ایجاد کن خداوند............

رها یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:07 ق.ظ http://ariamaad.persianblog.com

زجر بخشش و حس بد انتقام ...
سوالی دارم اما به دنبال جواب اون نیستم
جواب اون رو خود تو برای همیشه به قلب عاشقت بسپار
اون لحظه ای که در دست او تبر میدیدی از قلب او هم با خبر بودی ؟ و ایا بعد ار اینکه تو رو شکست هیچوقت شد بهش بگی چرا و اجازه بدی همه اونچه رو که نمیدونستی بهت بگه ؟
اگر اینکارو کردی اسوده باش و گرنه اونو ببخش و براش دعا کن
چون شاید تو رو بیشتر از هر گلی در دنیا دوست داشته باشه
و بیشتر از هر گل شکنی در عالم واست ناگفته ها داشته باشه
شبهایی رو ببین که بدون تو و برای رنجی که بر تو رفت تا سحر گریست و تو رو دعا کرد
شبهایی که از فکر به تنهایی تو به خودش میپیچید و با سکوت فریادها داشت که کجایی ؟
اگر هم عاشق تو نبود به حرمت خاطراتی که با هم داشتین اونو ببخش و تحمل کن و شاد باش ... این قدرت توست.....
رها

ناشناس دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 ب.ظ

زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ..... هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا این قدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمیشه ... اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی .

مرتضی جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ب.ظ http://bitootanha.blogfa.com

سلم گلسا جان از این که من رو قابل دونستی و به وبلاگ من سر زدی خیلی ممنون و خوشحالم از این که یه دوست جدید پیدا کردم مرسی از نظری که دادی فک میکردم دیگه کسی تو وبلاگ تنهاییم کسی نمیاد ولی شما منت رو سر ما گذاشتی و به من سر زدی امید وارم بعد از این باز هم شاهد قدمهای سبزت باشم ممنون داشت یادم میرفت وبلاگت خشکله مخصوصا نوشتهاش زیاد حرف زدم فعلا بای تا های

آرین شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ق.ظ http://www.arian-s.blogfa.com

من آپم....................................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد