دلتنگی

دل تنگ میشوم...میرم سراغ عکس هایی که قایم کردم... دلم واسشون تنگ شده... یک سی دی با یک آلبوم پر از عکس آلبوم و که باز میکنم یک G&S توجم و جلب میکنه همون که واسش سوقاتی اورده بودم... اولین عکس قلبم و میلرزونه.... عکسی که روز تولدش با هم گرفتیم تولد دو سال پیشش... هر دو خیلی بچه هستیم اما چه عکسی..بعد عکسهای هاید پارک و  عکس های عید و در آخر عکس تکیش توی سر کار با تلفن توی گوشش!  دلم تنگه واسش... چرا؟؟؟ اولها وقتی بهش فکر میکردم میگفتم حقش بود انقدر عذابم داده بود که دل کندن ازش واسم راحت بود حتی اون لحظه که با چشمون گریون ازم میخواست باهاش این کارو نکنم.. اون لحظه که میگفت تغییر میکنه...ماهاست که میگذرد ایییییی  باز دلم تنگه... دلتنگی همیشگی... ازت خسته شدم ای من!!

 

وایسا دنیا من میخوام پیاده شم

 

گفتنی هایم نوشتنی نیست...گفتنی هم نیست...گریستنیست
من بد عادتم.. انقدر عادت کردم که از یاداوریش میترسم..!!!!!!!!!!!

٬

٬

٬