دستام عرق میکنه تمام تنم میلرزه...از دور میبینمش فکر نمیکردم واسم انقدر سخت باشه...به چشماش  نگاه نمیکنم فقط زود خودم و از توی بغلش در میارم بین دو تا احساس گیر کردم.. دوست دارم مغرورانه بهش بخندم و برم...لعنت به من

نظرات 1 + ارسال نظر
کوروش پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ق.ظ http://istade-dar-khab.persianblog.ir/

بــــــــــــــــــــــــه سلام گلسا جونم
بالاخره طلسم شکست و اپ کردی...
دلم برات شده ا نقطه
راستی باید ادرس بلاگم رو از .کام به .ای ار تغیر بدی.
دوست دارم گلم.بهم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد