دستام عرق میکنه تمام تنم میلرزه...از دور میبینمش فکر نمیکردم واسم انقدر سخت باشه...به چشماش  نگاه نمیکنم فقط زود خودم و از توی بغلش در میارم بین دو تا احساس گیر کردم.. دوست دارم مغرورانه بهش بخندم و برم...لعنت به من