بذار عاشقونه هام و همه دنیا بدونن
بذار طوفان چشام و همه موجا بخونن
حرومت باشه دل من..حرومت باشه وفاهام
حرومت باشه الهی همه عشق و صفاهام
تو نمک خوردی و آخر زدی ظرفشو شکوندی
باورم نمیشه آخر دل شمعت و سوزوندی
من که آب می شدم آروم واسه تو همه روزه
جاش نبود کاری کنی آخر سر دلم بسوزه
حالا داد می زنی آروم مگه میشه..مگه میشه!!
اگه فریاد نکشم خشک میشه دل از بن و ریشه
برو اما این و گوش کن بعد اگر خواستی رتوش کن
خیلی آزارم رسوندی قلبم و بردی شکوندی
میگیرم روز قیامت دامنت رو... من و شکوندی
حالا هر جوری می خوای برو دنبال رهایی
مثل تو ندیده بودم..
                تو یک یار بی وفایی


مثل عنکبوت دور خودم تار تنیدم رها شدن هم ازش برام سخته...بین یک دوراهی گیر کردم یا باید با عقل و منطق راهم و انتخاب کنم یا با احساساتم این وسط فقط من هستم که کم کم دارم آب میشم...