هر کی هستم هر چی هستم پای عهدمون نشستم
عهدی که درخت گرم یک شب رویایی بستم
اگه ناز و اگه سختم بی تو من یک تیره بختم
با تو ای همیشه با من صاحب تاجم و تختم
به تو ساده دل ندادم که بری ساده ز یادم
من هلاک بودن تو بی تو شمعی رو به بادم
اسم تو نبض صدامه وسعت بی انتهامه
تو عزیزی و وجودت تنها حل غصه هامه
رک و راس و بی قل و قش
من عاشق سیاه بخت
عشق پاک و مهربونت شد به قلبم تیر آرش
تو رو دارم ای عزیزم گریه هارو دور میریزم
تو اگه بخوای واسه تو با دل شب میستیزم
تو من و تنها نذاشتی من و تو صحرا نکاشتی
من چه خاکی به سرم بود اگه تو دوسم نداشتی
دیگه بین صدتا صاحل تو رو میخوام واسه منزل
پیشکشت دل مریضم اگه باشه تو رو قابل
ادامه...
● بعضی وقتا پرواز چقدر سخته حتی وقتی کسی جلوتو نمی گیره نمی تونی پرواز کنی تا اون سرزمین رویا احساس می کنی لایق اون شادی ها نیستی انگار که قراره شادی های یکی دیگه رو بدزدی همش سعی می کنی غمگین باشی گاهی هم میشی غمخوار دیگران میشی مثل یه فرشته که همه دوست دارن اما اینم یه جوری ناراحتت میکنه !!!!!!!!
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو من می شناختم او را نام تو راهمیشه به لبداشت حتی در حال احتضار آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان آن مرد بی قرار روزی اگر سراغ من آمد به او بگو هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود و گفتگو نمی کرد جز با درخت سرو در باغ کوچک همسایه شبها به کارگاه خیال خویش تصویری از بلندی اندام می کشید و در تصورش تصویر تو بلندترین سرو باغ را تحقیر کرده بود روزی اگر سراغ من آمد به او بگو او پاک زیست پاکتر از چشمه ای نور همچون زلال اشک یا چو زلال قطره باران به نوبهار آن کوه استقامت آن کوهاستوار وقتی به یاد روی تو می بود می گریست روزی اگر سراغ من آمد به او بگو او آرزوی دیدن رویت را حتی برای لحظه ای از عمر خویش داشت اما برای دیدن توچشم خویش را آن در سرشگ غوطه ور آن چشم پاک را پنداشت آلوده است و لایق دیدار یارنیست روزی اگر سراغ من آمد به او بگو آن لحظه ای که دیده برای همیشه بست آن نام خوب بر لب لرزان او نشست شاید روزی اگر چه ؟ او ؟ نه آه ... نمی آید
(مصدق)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ولا من باهال تر ندیدم. خیلی باهالی گلسا جان.
خوش باشی و موفق
خداحافظ
Your love is like the sun.
When I see or hear or sense you,
My day brightens.
always in my heart
پاییز حرف تازه ای برای گفتن ندارد
با این همه
از منبر بلند باد بالا که می رود
درخت ها چه زود به گریه می افتند
موفق باشی....
● بعضی وقتا پرواز چقدر سخته حتی وقتی کسی جلوتو نمی گیره نمی تونی پرواز کنی تا اون سرزمین رویا احساس می کنی لایق اون شادی ها نیستی انگار که قراره شادی های یکی دیگه رو بدزدی همش سعی می کنی غمگین باشی گاهی هم میشی غمخوار دیگران میشی مثل یه فرشته که همه دوست دارن اما اینم یه جوری ناراحتت میکنه !!!!!!!!
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
من می شناختم او را
نام تو راهمیشه به لبداشت
حتی
در حال احتضار
آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان
آن مرد بی قرار
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود
و گفتگو نمی کرد
جز با درخت سرو
در باغ کوچک همسایه
شبها به کارگاه خیال خویش
تصویری از بلندی اندام می کشید
و در تصورش
تصویر تو بلندترین سرو باغ را
تحقیر کرده بود
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
او پاک زیست
پاکتر از چشمه ای نور
همچون زلال اشک
یا چو زلال قطره باران به نوبهار
آن کوه استقامت
آن کوهاستوار
وقتی به یاد روی تو می بود
می گریست
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
او آرزوی دیدن رویت را
حتی برای لحظه ای از عمر خویش داشت
اما برای دیدن توچشم خویش را
آن در سرشگ غوطه ور آن چشم پاک را
پنداشت
آلوده است و لایق دیدار یارنیست
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
آن لحظه ای که دیده برای همیشه بست
آن نام خوب بر لب لرزان او نشست
شاید روزی اگر
چه ؟ او ؟ نه آه ... نمی آید
(مصدق)