کجا رفت زندگی

بهانیی نیست برای ماندن.. شعری نیست برای خواندن ..عشق ای نیست برای زیستن.. هدفی نیست برای زندگی

پس کجا رفت زندگی که وعده داده شد؟آمدیم تا عاشق شویم آمدیم تا زیبا باشیم زیبا ببینیم پس کجاست زیبایی؟

کجاست عشق؟.. کجا رفت یک رنگی ؟..چه آمد بر سر ما ؟..با خود چه کردیم روزی که عشق فروشی شد چه کسی گریست

چه کسی فریاد براورد؟.. من عشق را یافتم اری یافتمش عشق را در چشمانه کودکی دیدم که 

مادرش راعاشقانه  میبوسید اری من عشق را فقط در چشمان او دیدم

نظرات 4 + ارسال نظر
سپهر چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:52 ق.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

سلام
من کسایی که در باره احساس مینویسن خیلی خوشم میاد!!
میدونی چرا؟؟ چون من هیچ وقت احساسم رو بروز نمی دم!!!

بهزاد(میرزا) چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:24 ق.ظ http://chanim.blogsky.com

به نامه آن که عشق را در پایه هستی بنا نمود.سلام دوست خوبم. وبلاگ خیلی خوبی داری موفق باشی.اگه تونستی یه سر به من بزن خوشهال میشم .راستی خیلی دوست دارم همدیگرو یه خورده بلینکونیم.اگه موافق بودی و افتخار دادی تو قسمت نظریات وبلاگم بگو که ما در خدمتیم.تابعد

مالیخولیایی دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.malikholiayi.com

سلام...مبارکه...ایشالا چرخش واست بگرده...به قول بالایی خوشهال شدم...

بی دل چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:38 ب.ظ http://www.berahneh.persianblog.com

یه کم بگرد حتما بقیشو هم پیدا میکنی....مثل اونی که دیدی....جالب بود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد