غریبه

خودم و توی اتاق قفل میکنم و کلید قفل و به بیرون پرتاب میکنم انقدر دور که دست هیچ آدمیزادی بهش نرسه. گوشه اتاق میشینم چشمام و میبندم و هیچ وقت باز نمیکنم. تنها لحظه ای که صدای فریادت و میشنوم بازشون میکنم داد میزنی: ؛من آخر کلید و پیدا میکنم حتی اگه لازم باشه جونم رو فدا میکنم؛ اما من میدونم که تو هیچ وقت پیداش نخواهی کرد. پس چشمانم رو دوباره میبندم و میذارم که درد تمام بدنم رو احاطه کنه. زمانی به خودم میام که صدای کلید و که توی قفل میچرخه میشنوم تو داخل میشی و به طرفم میدوی موهای بهم ریخته و چشمهای سیاه شده من و میبینی و میگی که من زیبا بودم. همیشه اینجا بودی واسه بیرون کشیدن من از کنج تنهاییام تو عاشقم بودی تو عاشقمی اما من؟؟ چشمام و که باز میکنم میبینم که عشقم هیچ وقت واقعی نبود فقط یک دروغ کثیف بود. دل من هنوز در پی اون مهربون بود!!!! توی تمام این لحظات در آتش دروغم سوختم. حقم است این سزای آدم بی دل  است. من یاد گرفتم که پرواز کنم تو یادم دادی یادم دادی که چطور بالای ابرها پرواز کنم و روی ماه دراز بکشم.  بهم بگو به چی فکر میکنی الان آرزوی مرگ من و داری؟؟ یا  به این فکر میکنی که بازنده بازی من بودی..یا باز به این نتیجه رسیدی که به من توی زندگیت بیشتر از خودت نیاز داری؟؟

سال نو مبارک

بهار فصل سبز شدن زمین... فصل رویاندن عشق و محبت...فصل تعقیر و تبدیل... فصل معجزه است. معجزه معجزه شد... خشک بودم تازه شدم... نو شدم در نو بهار.

نوروزتون شاد شاد قلبهاتون پر از آرامش و عشق باشه.

 

از این مرگ تدریجی بیزارم!!!

never as good as the first time

هیچ وقت دیر نیست برای از عشق گفتن از عشق نوشتن حتی اگه از روز ولنتاین چند روز گذشته باشه... هیچ وقت دیر نیست برای عاشق شدن فکر میکردم که فقط یک بار میشه عاشق شد فقط یک بار میشه قلبت و به کسی سپرد اما الان چیز دیگه ای و میبینم. اماIt's never as good as the first time. آهای غریبه مرسی از هدیه. 

Good times they come and they go
Never going to know
What fate is going to blow
You're way just hope it feels right
Sometimes it comes and it goes
You take it ever so slow
And then you lose it, then it flows right to you
So we rely on the past
Special moments that last
Were they as tender as we dare to remember
Such a fine time as this
What could equal the bliss
The thrill of the first kiss
It'll blow right to you

It's never as good as the first time
Never as good as the first time

Good times they come and they go
Never going to know
It's like the weather
One day chicken next day feathers
The rose we remember
The thorns we forget
We'd love and leave
We never spend a minute on regret

It is a possibility
The more we know the less we see
Second time, second time is not quite what it seems
Natural as the way we came to be
Second time won't live up to the dream

It's never as good as the first time
Never as good as the first time

Natural as the way we came to be
Second time won't live up to the dream
Natural as the way we came to be
Second time is not quite what it seemed

It's never
As good as the first time
As the first time (Never as good as the first time)
                                                                           

شهر من!!

شهر من شهر تنهایی هاست شهر من کوچه هایش مملو از ترس و دلهره.. شهر من شهر مردگان است.  مرده ام من..شاید!!!روزهاست نه انگار سالهاست که نیستی و من مرده ام.  روزی خواستم سلطان قلب مهربانت باشم اما مرثیه گوی قلبت شدم..شهر من... شهر من بی تو خالیست بی تو مرداب است..سوت و کور است بی تو انگار آسمان هم از دستم گله دارد وای بر من که ندانسته دچار شدم.بی تو دریا مرداب بی تو ساحل مغموم.. بی تو لحظات چه بیهوده چه پوچ..بی تو این شهر چه زندان ملال انگیزیست.

یلدا

دلم برای دل دل کردن واسه بودن باهات تنگ شده...واسه آرامشی که با بودنت بهم میدادی. برای حس امنیتی که با بودنت تو وجودم بود. دلم برای مرور لحظه های ناب تنگه.. در بلندترین شب سال پیمان بستیم و اکنون چیزی از اون پیمان نمیبینم در وجودت... انقدر از من دور شدی که تنها فاصله مکان نیست اکنون فاصله قلبهاست که مرا بیش ار پیش عذاب میده. دومین سال یلدایی من گذشت. اما مهربونم صادقانه میگم که من دیگه همسفرت نخواهم بود.. البته میدونم که تو مدتهاست که جا زدی اما قلب من هیچ وقت حاضر به قبول و درک این مسأله نبود و نیست. پس مینویسم که من جا زدم. چون خسته شدم از انتظار.. از بی اعتنایی ای مهربون بی انصافی دیگر تا چه حد؟؟   دیشب برای من به بلندی هزار سال بود دیشب شاید دلچسب ترین و در عین حال غمگین ترین شب زندگی من بود. من تصمیمی عاقلانه گرفتم و بغضی کهنه که مدتها در گلو داشتم را شکستم و با خود پیمانی جدید بستم... بگذار عاشقونه هایم تنها با من بماند. تنها بگذار خاطرات خوب همراه من باشد دیگر از تو چیزی نمیخواهم...................

چه کنم من؟

دیوانه ام امشب..

دیوانیه عشقت ..

مجنون دو چشمت..

تا فردا چه کنم من...؟؟